نامبر وان - مجله اینترنتی سرگرمی

نامبر وان مجله سرگرمی ، تفریحی،علمی،و...

نامبر وان - مجله اینترنتی سرگرمی

نامبر وان مجله سرگرمی ، تفریحی،علمی،و...

نامبر وان - مجله اینترنتی سرگرمی
با سلام
به وبلاگ من خوش اومدین !

دوستان هر چقدر خواستید میتونید از مطالب کپی کنید ،فقط اینکه اگر لینک ما رو بزارید مشکلی پیش نمیاد و هممون راضی میشیم !

باتشکر
آخرین نظرات
© کپی برداری از تمامی مطالب سایت آزاد میباشد فقط آدرس وبلاگ را حتما بیان کنید.

۱۵ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۵ ب.ظ

عکس نوشته 1

که چی مثلا؟



ما که پولشو نداریم از یه روش دیگه برای در اوردن اشکش استفاده میکنیم !



روزه !



گل ملی



واقعیت این صحنه یافت شد !



کپی برداری



اینم از لودر محلمون



واقعیت از آنچه شما میبینید ، داغون تر است !



۷ نظر ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۴:۴۵
مدیریت سایت
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ب.ظ

سخنان پند آموز بزرگان 1

کسى که کردارش او را به جایى نرساند ، افتخارات خاندانش او را به جایى نخواهد رسانید.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

اگر بر آب روی ، خسی باشی
اگر بر هوا پری ، مگسی باشی
دلی به دست آور ، تاکسی باشی

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

مرو راهی که با ریگی بلغزی / مشو بیدی که با بادی بلرزی
تو را قدر و تو را قیمت گران است / مکن کاری که یک ارزن نیرزی

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

گنهکارى گنه کرد و پشیمان شد ز کردارش
گنهکار پشیمان را نبخشیدن ، گنه باشد

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

تراژدی این نیست که تنها باشی
بلکه این است که نتوانی تنها باشی

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

هیچ چیزی چندش آور تر از احترامی که از ترس نشات گرفته نیست.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

ین روزها طرح روی جلد آدمهاست که پرفروششان میکند ، نه متنشان.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست. (حضرت علی {ع})

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

ای دوست نزن زخم زبان جای نصیحت / بگذار ببارد بر سرم سنگ مصیبت

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

اگر به دنبال آن یک نفری هستید که زندگی شما را تغییر دهد ، نگاهی به آیینه بیندازید.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

در تاریکی رنگها با هم اختلافی ندارند.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

بزرگترین ناتوانی ما کوتاه آمدن است
امن ترین راه برای کامیابی ، تلاش برای یک بار دیگر است. (توماس ادیسون)

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

من از گناه بدم می آید نه از گناهکار.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

تکبر ، آسانترین راه برای از بین بردن سرافرازی ها است.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

خردمند برای رسیدن به هدف ، ممکن است حتی دشمن خود را بر شانه‌هایش سوار کند.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

هر که با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست ، بدانند که نادان است.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

ابله همیشه دنبال ابله تر از خود می گردد که او را تحسین کند.

☼☼☼☼☼☼☼☼ نامبروان ☼☼☼☼☼☼☼☼

اگر می خواهی رازی را از دشمنان پنهان بداری ، آن را هرگز به دوستانت فاش مکن.

۰ نظر ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۲:۰۰
مدیریت سایت
پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

داستان عشق پولی

روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.
شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟

مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفته‌ی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار می‌خواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم می‌گوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانی‌اش بی‌نظیر است. دخترم را نصیحت می‌کنم که فریب نخورد و کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمی‌دهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.

(ادامه مطلب)

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۰
مدیریت سایت
پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ب.ظ

داستان کوتاه تاجر و میمون

روزی روزگاری در روستایی در هند مردی به روستایی ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۲۰دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون به جنگل رفتند و شروع به گرفتنشان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۲۰دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون ها روستایی ها دست از تلاش کشیدند و به همین خاطر مرد اینبار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهایشان رفتند.
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و … در نتیجه تعداد میمون ها آنقدر کم شد که به سختی میشد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. اینبار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون ۶۰دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر میرفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون ها را بخرد. در غیاب تاجر ، شاگرد به روستایی ها گفت : “این همه میمون در قفس را ببینید ! من آنها را به قیمت ۵۰دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت تاجر آنها را به ۶۰دلار به او بفروشید.” روستایی‌ها که وسوسه شده بودند ، پولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند … البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی ها ماندند و یک دنیا میمون !
۰ نظر ۱۹ تیر ۹۳ ، ۱۲:۰۰
مدیریت سایت
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

جوک جدید 10

درسته که ما روزه نمیگیریم
ولی دیگه اینقدر هم کافر نیستیم که اگه واسه افطاری جایی دعوت شدیم نریم !
منتظر تماس سبز شما هستیم !




یه شخصی گفته : 95% خانم ها به حجاب اعتقاد دارن. فک کنم این 5% باقیمانده، اددلیست من تو فیسبوک باشن ^_^




چند وقتیه که ذهنم بد جوری درگیره این ماجراست که
.
.
.
.
.
.
تنگه هرمز جداً تنگه یا ادای تنگا رو در میاره؟!




الان چندروزه
همش تو این فکرم که
حضرت نوح
چطور \"میگ میگ\"رو گرفت
و سوار کشتی کرد..؟؟؟




یه مطلب خوندم راجع به روشهای صحیح مسواک زدن ،
کلی توضیح داده بود بعد نوشته بود مسواک رو با “زاویه ۴۵ درجه ” روی دندونها بکشید !
من الان نقاله تو دهنمه ولی مسواکو نمیتونم حرکت بدم ، کمکم کنید !




ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺁﻣﻮﺯﺷﮕﺎﻩ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ :
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻭﺷﻨﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﻧﺰﻧﯿﻢ؟؟؟؟؟ !!!
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻃﺒﻖ ﮔﺰﺍﺭﺷﺎﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ
ﺁﻣﻮﺯﺷﮕﺎﻩ ﺟﻮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ .......
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ !




ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺷﺪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻦ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺷﻤﺎ یه ﺩﺭﺻﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ
ﺗﯿﺘﺮﺍﮊ ﻣﺎﻩ ﻋﺴﻞ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺷﺐ ﭘﺮﻩ
ﺑﺨﻮﻧﻪ
!!!!
ﺍﯾﻮﻝ ﺍﯾﻮﻟﻪ ؛ ایول ؛ ﺭﻣﻀﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻫﯿﮑﻠﻪ ؛ ایول

ﺯﻭﻟﺒﯿﺎ ﻣﻌﻄﺮﻩ ؛ ایول ؛ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻩ ؛ ایول




ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﻠﯿﺲ ﺟﻠﻮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﯽ
ﺑﺎﺷﻦ؟؟؟؟
ﺳﺮﺷﻮ ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺘﻮ ﮔﻔﺖ .....
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﺑﯿﮋﻥ ﺭﻓﯿﻘﻤﻪ
ﺯﯾﺮ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ
ﯾﮏ ﮐﻤﻢ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻩ

۱ نظر ۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۰
مدیریت سایت
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ب.ظ

داستان طنز شیخ و مریدان

ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻏﻨﯽ ﻭ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﺵ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﺎﺝ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪﯼ.
ﺗﯿﭗ ﺧﻔﻦ ﺷﯿﺦ ﺑﺎﻋﺚ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﻓﺎﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﻧﺎﮔﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ (ﺩﺍﻓﯽ ﺍﺳﻤﯽ) ﺍﻓﺘﺎﺩ!
ﭘﺲ ﺷﯿﺦ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﻣﺮﯾﺪ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﺪﺍﺩ ﻭ ﭼﺸﻤﮑﯽ ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻠﻮﺹ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﯼ!
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﻠﯿﺤﯽ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﻧﺜﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ! ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎ ﺑﺎﻭﺭﯼ ﺷﯿﺦ ﺍﺯ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻠﻔﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩﯼ!
ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺧﺸﺘﮏ ﺑﺮ ﮐﻒ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﮐﻪ یاشیخ! ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺁﻥ ﺑﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﮑﺮﺩ!
ﭼﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻠﻔﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪﯼ که ﻣﺎ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﭘﺮﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎﻫﻠﯿﻢ!؟
ﺷﯿﺦ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺪﺍﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺿﺒﻂ ﮐﻪ ﺁﻫﻨﮓ (ﻧﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﯼ) ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻢ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﺍﺩ:
هماﻧﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻨﺪ!
ﺁﻥ ﺩﺍﻑ ﺍﺳﻤﯽ ، ﺍﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺮﯾﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﺩ. ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﭘﯿﮑﺎﻥ۶۷ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺒﺮﯾﻢ ﺗﺎﺯﻩ ﻫﻮﯾﺖ ﻭﺍﻗﻌﯿﺶ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﭼﻮ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺣﺮﻭﻑ ﺍﻟﻔﺒﺎ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﮕﺸﺘﯽ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﮐﻼﻍ ﭘﺮ ﮐﻨﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺻﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺍﻭﻝ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺷﺪﻧﺪﯼ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻞ ﺭﻭﻣﯽ ﺑﻪ ﻗﯿﻄﺮﯾﻪ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪﯼ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ.

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۲:۰۰
مدیریت سایت
سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

جوک جدید 9

دختره عکس گذاشته از خودش... بعد پسره خیلی ریلکس و غیورانه اومده زیرش کامنت گذاشته:
.
.
.
دماغ خودته یا لنــز گذاشتی!




به دختره گفتم چی تنته
یه رب طول کشید تا جواب بده
بعدش گفت
یه تاپ صورتی با شلوارک سفید
گفتم چرا انقد طولش دادی
گفت اون لباسی که تنم بود
خوب نبود رفتم عوضش
کردم…
خدایا از آفرینش دخدرا
مشکریم....




اعتراف میکنم وقتی معلم سر کلاس نگام میکنه الکی سـرمو تکون میدم ینی میفهمم داره چی میگه !




مورد داشتیم به گرسنه سومالیایی ساقه طلایی دادن از تشنگی مرده!!!




مامانم زنگ زده مغازه میگه داداشت اونجاس هنوز؟
میگم نه چن دقیقه پیش رفت....
میگه یعنی کلا رفت؟!!
گفتم نه هنوز نصفش اینجاست !




دختر همچین جلو اسمش نوشته (بی اعصاب) .. انگار مثلا عصبی شه چه غلطی میتونه بکنه
دیگه دو تا جیغ و چار تا چنگ که این حرفارو نداره !




غضنفر آخر ماه رمضان به ماه نگاه میکنه و میگه:
ببین چقدر لاغر شدی، هم خودتو به گ ا دادی، هم ما رو ! :|

۲ نظر ۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۰
مدیریت سایت
سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۳ ب.ظ

معمای توپ و پیرمرد

بچه ها داشتن توی کوچه فوتبال بازی میکردن،
توپشون میفته تو یه خونه که یه پیرمرد اونجا زندگی میکنه !!
اون پیرمرد فقط بلده بگه ” نه ” !!!
حالا این بچه ها چی بهش بگن که خیلی راحت و بی دردسر برن توپشون رو بردارن ؟!

جواب در ادامه مطلب

۰ نظر ۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۵:۱۳
مدیریت سایت
دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ

روش استخدام در ایران

روش استخدام در ایران وقتی پارتی نداری :
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ : ﺩﺭ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﺋﯽ 500 ﻋﺪﺩ ﺁﺟﺮ ﺩﺍﺭﯾﻢ، یک ﻋﺪﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ حالا ﭼﻨﺪ ﻋﺪﺩ ﺁﺟﺮ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟
ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ : 499 ﻋﺪﺩ !
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ : ﺳﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﯿﻞ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﯿﺪ ؟

ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ: ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻟﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ - ﻓﯿﻠﻮ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ - ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻟﻮ ﻣﯿﺒﻨﺪﯾﻢ !!
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ : ﺣﺎﻻ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﯾﮏ ﮔﻮﺯﻥ ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﻫﯿﺪ ؟
ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ : ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻟﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ - ﻓﯿﻠﻮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﯾﻢ - ﮔﻮﺯﻧﻮ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ - ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻟﻮ ﻣﯿﺒﻨﺪﯾﻢ !!
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ : ﺷﯿﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮﻟﺪﺵ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻫﻤﻪ ﺣﯿﻮﻭﻧﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺟﺰ ﯾﮑﯽ ، ﺍﻭﻥ ﮐﯿﻪ ؟
ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ : ﮔﻮﺯﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻟﻪ !!
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﺮﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺳﻤﺎﺭ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟

ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ : ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ، ﭼﻮﻥ ﺳﻮﺳﻤﺎﺭﺍ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﺷﯿﺮ !!

ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ : ﺳﻮﺍﻝ ﺁﺧﺮه ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ، ﭼﺮﺍ؟
ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ : ﺍﻣﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻢ, ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ، ﻏﺮﻕ ﺷﺪ؟
ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ : ﻧﻪ ، ﺍﻭﻥ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺁﺟﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ ﻣﺮﺩ !!! ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺩﻭﺩ ﺷﺪید ! :|

۱ نظر ۱۶ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۰
مدیریت سایت
دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۰۶ ب.ظ

هندونه به شرط چاقو

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﭼﺎﻗﻮ ﺑﺨﺮﻩ ﺍﺯ ﻭﺍﻧﺘﯽ،،،،
ﯾﺎﺭﻭ ﭼﺎﻗﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﻮﺑﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮﺑﻪ ، ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺳﺎﻟﻤﺸﻮ ﺑﺪﯾﻦ !!!!!!!!
3ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﺍﺛﺎﺙ ﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩﻥ
ﻭﺍﻧﺘﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩ...

۰ نظر ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۷:۰۶
مدیریت سایت